"در راه مانده" منتشر کرد:

گاهی میخواهی بـبـافی سطر های عاشقی را تار و پودِ موضوعِ بزرگی که خون ها الیاف آن شده اند و خوبان تاریخ معاصر نقاش این نقش عظیم بوده اند،سخت است هر قدر هم که مرد باشی این هفتصدشانه دست باف را توصیف نتوانی کرد و زبانت الکن می ماند اما وقت هایی بزرگانی نکاتی میگویند که نقل نکردن آن یا ننوشتن آن ظلمی است که از آن ور بام بد زمین میزند تماشا کننده را.

تماشا کننده ای که اگر معیار از دست بدهد،اگر بصیرت نداشته باشد شمری میشود که حتی بهترین فضیلت ها را سر میبرد که بقول امام سجاد میخواهد مبتغی شود به مرضات الله1...

محض یادآوری : انظر الی ما قال لا تنظر الی من قال 2

پـس ما قال ها:

سردار قاسمی3 در گذر تاریخ معاصر در خون دل خوردن ها از امیر کبیر تا مدرس و کاشانی اگر دُریــا بیم و دَر یابیم خواهی فهمید که انقلاب یا همان دگروگونی کاری الهی بوده 

خیلی ها سعی داشتند طاغوت را از بین ببرند اما ...

بودند کسانی که به ما جرات طوفان دهند اما چرا "امام" ؟

شیخ حمید آقایی4  گاهی دیده میشود که عده ای به شوخی البته میگویند

 خدا بیامرزه فلانی را(رمحمدرضا شاه) که البته شوخی آن هم زشت است

خدا بیامرزه شاه رو؟ نگران عزت از دست رفته هستید؟

...که معلوم نیست مادرشان کیه؟ پدرشان کیه؟

از کجا آمده اند یا بهتر که اینها را مسلط کرده بر این کشور

زمان خروج محمدرضا از کشور را سفیر انگلیس معین میکرد 

نگران آن ذلت و خواری پهلوی هستید که اینگونه میگویید (خدا بیامرزه شاه رو)

امام در فیضیه گفت من به این آقای  محمدرضا توصیه میکنم مثل پدرش گوش به حرف انگلیسی ها نباشد و وقتی خبر به محمدرضا رسید گفت :

من چکمه پدرم را پا میکنم به فیضیه میآیم و حساب همه شان را میرسم

امام در جواب گفت:چکمه پدرت برای تو بزرگ است

شکرخدا نسل سومی ها و نسل چهارمی ها که انقلاب را ندیده بودند در این قضایای اخیر دشمنی و رذیلت آمریکا را به خوبی مشاهده کرده و میکنند روحیه انقلابی را باید حفظ کرد و راه را نباید گم کنیم...

و در آخر :

من نه افراطی ام نه گروه فشار نه برادر ارزشی نه جلسه ای

 نه ساندیس خور و نه هزار عنوان کلیشه ای.... من فدایی ام

 فدایی سید علی همانگونه که اگر روح الله بود جانم در دستان او بود5

1-امام سجاد : کلٌ یتقربون الی الله بدمه

2-امام علی/ نهج البلاغه

3-سردار قاسمی مسجدالرسول گیلاوند سال90

4-شیخ حمید آقایی / یادواره شهیدان صدیفی92/11/10

5-برگرفته از کلام استاد حبیب الله عسگر اولادی