پبعد از دوره ی هخامنشیان،همان تقسیمات کشوری که در زمان هخامنشیان معمول بوده،عملا دنبال شد.چنان که پس از انقراض سلسله هخامنشیان در عهد سلوکیان با آن که وسعت و حدود قلمرو این دوره به وسعت دوره ی هخامنشیان نمی رسد،باز هم همان تقسیمات کشوری دوره هخامنشیان رعایت شد و کشور به هفتاد و دو قسمت بزرگ و کوچک تقسیم شدکه دارای حکمرانانی بودند که آنان را«ساتراپ» می گفتند.


در دوره ی اشکانیان نیز می توان به نوعی،همان تقسیمات کشوری را دید.شاهان اشکانی،برای ایالات خود که مستقیما تابع حکومت مرکزی اشکانی بودند،یک والی تعیین می کردند که در حقیقت همان«خشتر پاون» یا ساتراپ زمان هخامنشیان بوده است.
بنابر کارنامه اردشیر بابکان ،اردوان پنجم،آخرین پادشاه اشکانی وقتی که خود را در خطر دید برای مقابله با اردشیر ساسانی از سرزمین دماوند درخواست نیرو کرد.از سویی دیگر فوستوس بیزانسی،نام سرداری را ذکر می کند بنام«دماوند»که از خانواده ی کاوسگان بوده و کاوسگان هم نام خانواده ای بود که بر سرزمین دماوند حکمرانی داشتند.کریستن سن معتقد است که بسیاری از نام های خانوادگی که به«آن»ختم می شود،ظاهرا نام خانواده های صاحب اقطاع یا شعب آن هاست.و می نویسد که خانواده ی کاوسگان به هیچ یک از هفت خاندان مشهور وابستگی نداشته اند.بنابراین،از این نظر چنین استنباط می شود که اینان خانواده ای مستقل بودند که بر سرزمین دماوند حکومت می کردند و به اقطاع یا به دولت خود مالیات می پرداختند.متأسفانه تاریخ حکومت این خانواده و پایان حکومتشان بر ما روشن نیست.
بنابر نامه ی تنسر،دماوند تحت قلمرو سلسله ی اشکانیان بوده و در قلمرو حکومت شخصی به نام«جسنف شاه» (گشنسب شاه)قرار داشته است.او در متن نامه خود را حاکم سرزمینهای طبرستان، فدیشوارگر، گیلان، دیلمان، رویان و دماوند معرفی کرده است.
 آثاری که از دوره اشکانیان در دماوند پیدا شده،و سکه های پارتی مربوط به قرن دوم ق.م ساغر زیبای سرخ رنگی با پایه ای از سر بز کوهی به بلندی8/36 سانتی متر یاد آور ساغر های عاجی است که در نسای باستانی نخستین پایتخت در ترکمنستان پیدا شده است.این ساغر زیبا در موزه ملی ایران نگهداری می شود.
بنابراین می توان چنین استنباط کرد که سرزمین دماوند در دوره اشکانیان نیز همانند دوره های قبلی دارای والی،یا ساتراپی بودهکه علاوه بر دادن مالیات به اقطاع یا دولت،موظف بوده که هر گاه دولت از لحاظ نظامی به آن ها نیازمند بوده به کمک آن ها بشتابد.البته لازم به ذکر است که به جهت همین تعهد است که می بینیم اردوان پادشاه اشکانی برای مقابله با اردشیر،از دماوند درخواست نیرو و کمک کرد.
در واقع می توان گفت که سازمان حکومتی سرزمین دماوند،نوعی از اقطاع و تیول داری بود.و صاحبان اقطاعات عبارت بودند از حکام ایالات یا امرایی که حکومت به آنان به ارث رسیده بود.اطرافیان این سلسله ی محلی دماوند غالبا عبارت بودند از یک وزیر یا معتمد،چند سپهسالار،چند دبیر،چند محاسب،و چند تن مأموران وصول مالیات.
روستاییان همچون برده هایی بودند که وابسته به زمین محسوب می شدند و مطیع اوامر مالک خود بودند.و برای حفظ عظمت و استقلال تیول مجبور بودند که قدرت را منحصرا در دست یک تیول دار متمرکز کنند و همین مسأله سبب می شد تا به قتل عام و کشتن برادران و دیگر افراد خانواده ای بپردازند که صاحب اقطاع جدید و وارث قدرت می شدند.
در دوران ساسانیان نیز سرزمین دماوند همچون دوره های قبل دارای ساتراپ بوده است.نام«ساتراپ دومباوند»در کتیبه های دوران ساسانی،چون کتیبه شاپور اول در نقش رستم فارس،کتیبه نرسی(302-293 م)در پایکولی در کردشتان شمال کرمانشاه جایی که آثار ساختمانی نرسه پادشاه ساسانی وجود دارد،از«ساتراپ دونباوند»یاد شده است.و نام«وسیمگان دماوند»در رساله ی پهلوی شهرستان های ایران،و نیز نام«مسمغان»در منابع دوران اسلامی به عنوان شاهان محلی در دوره ی ساسانی که تا یک قرن و نیم پس از اسلام نیز حکومت می کردند،حکایت از این دارد که سرزمین دماوند در دوران ساسانی و حکومت اعراب به صورت مستقل به حیات خود ادامه داده است.
بنابراین سرزمین دماوند،در دوره ی ساسانیان نیز از لحاظ تقسیمات کشوری همانند دوره های قبل بود.چون«تنسر نامه»تأکید دارد که درپایان حکمیت اشکانیان،دماوند که تحت قلمرو حکومتی«جسنف شاه»(گشنسب شاه)قرار داشته،پس از یروزی اردشیر،او خود و سرزمینش را تسلیم اردشیر نمود و بدین ترتیب حکومت«جسنف شاه»(گشنسب شاه)که گویا پدر وی نیز همین مقام را داشته،همانطور که در «نامه ی تنسر»از قول اردشیر نقل شده است که«هر که به اطاعت پیش ما آید تا بر جاده ی مطاوعت مستقیم باشد،نام شاهی از او نیفکنیم»حکومتش مورد تأیید اردشیر واقع گردید و او با تابعیت از حکومت اردشیر،به شاهی در قلمرو خویش ادامه داد.ابن اسفندیار در این باره نوشته است که جسنف شاه فرمان بردار اردشیر شد و آن شاهنشاه،او را به شاهی آن ایالت ابقاء کرد.جانشینان جسنف شاه ،قلمرو حکومتی خاندان خود را تا زمان پادشاهی قباد حفظ کردند،تا این که قباد پادشاه ساسانی عقیده مزدکی را پذیرفت و یک سلسله اقدامات مزدکی انجام داد که مورد غضب روحانیون زردشتی واقع گردید.
کسی که دشمن هولناک قباد بود،شخصی بود به نام«گشنسب داذ»که لقب نخویر و منصب کنارنگ داشت و مشاور و معتمد زرمهر،وزیر قباد بود،که رأی داده بود،قباد را بکشید.اما وقتی که قباد فرار کرد و سپس به پادشاهی بازگشت،همه آن هایی را که حکم به قتل او داده بودند،از جمله گشنسب داذ را به قتل رسانید.و خاندان او را که حاکمیت سرزمین پتشخوارگر،گیلان،دیلمان،رویان و دماوند را داشته از پادشاهی خلع نمود.
بدین ترتیب خاندان گشنسب،که از دوره ی اشکانیان قدرت شاهی را در منطقه به دست داشتند،توسط قباد به سال519 میلادی اضمحلال یافت.پس از آن قباد پسر بزرگ خود را بنام کاووس که اعتقادات مزدکی هم داشت، حاکم سرزمین های پتشخوارگر و دماوندو ... نمود.ابن اسفندیار در این باره می نویسد که بازماندگان و اخلاف جسنف شاه همین سمت را در مازندران داشته اند،تا این که قباد پسر فیروز پس از بار دوم که به تخت نشست،کوشید که کوهستان طبرستان را بیشتر مطیع خود سازد،و پسر مهتر خود کیوس(کاووس)با لقب پتشخوارگر شاه،فرمانروای آن سرزمین کرد.ظاهرا پایتخت کاووس شهر آمل بوده که در رساله پهلوی شهرستانهای ایران آمده که آن شهر را زندیک یعنی مزدک بنا کرد و چون کاووس طرفدار مزدک بوده،بنابراین به ظن قوی این شهر تختگاه او بوده است.
مدت حکومت کاووس زیاد طول نکشید،چون قباد،پسر کوچکتر خود،به نام انوشیروان(خسرو اول) را جانشین خود کرد.انوشیروان از ترس طغیان برادر در سال531 او را از حکومت خلع،و سپس اعدام نمود.انوشیروان پس از اعدام برادر،قارن را که یکی از پسران سوخرا،وزیر قباد بود،به حکومت سرزمین های پتشخوارگر،دماوند و...تعیین نمود.
لازم به ذکر است که از حاکمان محلی سرزمین دماوند،می توان خانواده ی«کاوسگان»که ظاهرا از خاندان قارن بودند و نیز«وسیمگان دماوند» در رساله پهلوی شهرستانهای ایران آمده است نام برد که متأسفانه به جز نامی از اینان هیچ اطلاعی از آنان در دست نیست.
ابودلف در کتاب خود به حاکمان دوره ساسانی دماوند اشاره کرده و می نویسد:«در یکی از رشته های کوه دماوند،آثاری از یک ساختمان قدیمی یافتم که در اطراف آن قبرهایی وجود داشت و نشان می داد که محل ییلاقی بعضی از پادشاهان ساسانی بود.»
یک مهری که مربوط به دماوند است و اکنون در موزه ی کلکته هند می باشد،و دارای تاریخ400 میلادی و متعلق به دوره ی ساسانی است ،نقشی روی آن وجود دارد که شامل یک نشان ساسانی شبیه نقش عقرب است که در سمت راست آن یک ستاره و هلال و در سمت چپ نقش شیری نشسته دیده می شود و در حاشیه نقش،کتیبه ای به خط پهلوی ساسانی دیده می شود که نام دماوند در آن آمده است.
البته در «مسمغان دماوند»که احتمالا در اواخر ساسانیان قدرت را در منطقه بدست گرفتند و نقشی را که اینان در تاریخ دماوند ایفا کرده اند،در بخشی جداگانه از آنان سخن خواهیم گفت.  

 

منبع:دماوندخاستگاه اساطیری ایران زمین